-
تعطیل!
جمعه 9 بهمنماه سال 1388 23:05
این وبلاگ تا اطلاع بعدی به روز نخواهد شد.
-
خبر داری...
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1388 23:16
تو از تمام بدیهای من خبر داری عجب! که بر منِ بی پا و سر نظر داری مرا رها کن و از نامِ ننگِ من بگذر تو که هزار عاشقِ از من نجیب تر داری نگو که قصهی تلخی است شیعیان تو را نگو که از همهی ماجرا خبر داری میان همهمههامان تو را رها کردیم اگر چه در همه احوالمان اثر داری چقدر شاعر این شعرها گلایه کند که شاید از رخ نیکوت،...
-
باز آی دلبرا!
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 18:43
تا به حال پیش اومده خیلی حرف برای گفتن داشته باشید و بعد به جای اینکه بیشتر حرف بزنید، کلا پشیمون بشید و سکوت رو ترجیح بدید؟ ... ای هر چه هست، از نفس کبریاییت فخریه میکنند شهان. بر گداییت عالم، مدار نقطهی پرگار اذنِ تو بتها همه مسخر شأن خداییت آوای التهاب تو را میتوان شنید در نالههای غربتِ شبزندهداریات ای نور...
-
یک شب بتاب!
پنجشنبه 26 دیماه سال 1387 10:50
یک شب بتاب، ماه شب تیرهروی باش از پشت ابر جلوه کن و رو به روی باش قد نمازمان به تو قامت گرفته است ناپاکی از من است، ببار و وضوی باش * یک دم بگیر فاصله ای دل، ز مردمان فارغ ز شور و شر و بگوی و مگوی باش در ازدحام کوچهی تاریک گم شدی دنبال خویش، در به درِ جستجوی باش * آقا من از نگاه تو شرمنده میشوم دستان من تهی است،...
-
محرم را میشنوی؟
چهارشنبه 11 دیماه سال 1387 13:06
حالی است غریب، در حلول این ماه دل میکشد از عمیقِ جان، هر دم آه حزن و غم و اندوه چشیدیم ولی لا یوم کَیومکَ ابا عبدالله
-
ترانهها
جمعه 15 آذرماه سال 1387 12:00
اینکه هر بار برای تاخیرم عذرخواهی کنم دیگه تکراری شده، شما همیشه به بزرگواری خودتون ببخشید! چندی است حضور ابرها سنگینند با رنگ سیاه، چشمها رنگینند رفتم که ترانهای بخوانم ... اما بی تو همهی ترانهها غمگینند
-
عید سعید فطر مبارک باد!
سهشنبه 9 مهرماه سال 1387 10:30
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر بر این آمد و صد حیف از آن رفت دوستان گرامی، پیشاپیش عید سعید فطر رو به همه شما تبریک عرض میکنم و امیدوارم اثر عبادات این ماه و بارش برکات این 30 روز که خیلی زود دیر شد، در سفرههای زیر زمینی 11 ماه بعد رسوب کنه! اینهم یه کار عجلهای فقط برای خالی نبودن عریضه! لبخند بزن که موسم عید...
-
تا صبح...
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1387 10:44
ببخشید که اینهمه تأخیر افتاد، اما تقصیر من نبود، وقتی هوا شعری نیست، کلمه نمیبارد! گفتی کـه قـرارمــان حوالی سحــر رفتی و نیــامـد از تو تـا صبح خبــر دیشب هم دوباره مثل همه شب چشمم سر کوچه بود و دستم به کمر!
-
نوش باد!
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 23:37
این وبلاگ، آدرس جدید هنوز هم ... است، مطالب قدیمی را میتوانید در وبلاگ قدیم بخوانید. این روزها تیک تاک ساعت بوی نیمهی شعبان دارد و خورشید، به دیوار کوچه پسکوچههای شهر، رنگ سبز میپاشد. روز تولد بزرگی در پیش است... چقدر آمادهایم؟ چه اسفندها دود کردیم برای تو ای روز اردیبهشتی... (۱) این هم یک شعر کلاسیک برای این...